گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن - عصر ولتر
فصل نوزدهم
IV - خود دایرة المعارف


انقلاب فکری، که دایرة المعارف و وقوع آن یاری کرد، تقریباً همة مضامین این کتاب را از اهمیت انداخت و کهنه نمود؛ مقاله های آن به دیدة ما پدیده هایی در تاریخ اندیشه، و نیز سلاح هایی هستند که «فیلسوفان» در پیکار خویش، با یگانه نوع شناخته شدة مسیحیت، از آنها یاری می جستند. این پیکار، چنانکه دیدیم، بندرت علنی و مستقیم بود. در مقالات «عیسی» و «مسیحیت»، که هردو را دیدرو نوشته بود، چندان ناسازگاری با معتقدات اصیل آیین مسیحیت به چشم نمی خوردند. کشیشی ایتالیایی مقالة دوم را بسیار ستوده بود. چندتن از کشیشان برای دایرة المعارف مقاله هایی نوشته بودند. مقالة «ملحدان» را آبه ایوون نوشته بود. دایرة المعارف، به جای الحاد، خداپرستی را ترویج می کرد. با اینهمه، ارجاعات کتاب گاهی گمراه کننده اند، و به جای ارجاع دادن به مقاله ای که از عقیدة رسمی و اصیل آیین جانبداری می کند غالباً به مقالات دیگری اشاره می نماید که در خواننده ایجاد شک می کنند. برای نمونه، به مقالة «خدا» می توان اشاره کرد که نویسندگان کتاب آن را به مقالة «برهان» ارجاع داده اند، و مقالة اخیر متضمن اصول و میزانهایی برای سنجش درستی معجزات و اساطیر است. گاه گاه، با قبول برخی از عناصر معتقدات مسیحی، که کمتر می توان دربارة آنها استدلال کرد، بتفصیل به شرح آنها پرداخته است- اما به زبانی که خواننده را به شک و تردید وا می دارد. معتقدات دین چینیان و مسلمانان را نیز، چون معتقدات مسیحی، ردکرده است. مقالة «کشیشان» که نویسندة آن گویا د/اولباک است، از دیگر مقاله های کتاب روشنتر و بیپرده تر نوشته شده است، زیرا که «فیلسوفان» روحانیان را دشمنان آزاداندیشی و محرک تعقیب و آزار مردم می دانستند و از آنان بیزاری می جستند. نویسندة این مقاله وانمود می کند که سخن او دربارة کاهنان مشرک است:
چون خرافات بر تشریفات آیینهای نیایشی گوناگون افزوده است، مردمی که این مراسم را رهبری می کردند ارزشهای تازه ای پدید آوردند. مردم گمان می کردند که اینان خویشتن را کاملاً به خدایان سپرده اند؛ از این روی، کاهنان از حرمت خدایان برخوردار شدند. پیشه های عادی دون شأن آنان تلقی شد. و چون مردم باور داشتند، که آنان مفسر ارادة خدایی ... و میانجی میان خدایان و انسانها هستند، خود را ملزم به تأمین نیازمندیهای آنان می دیدند. ...
کاهنان، برای آنکه سلطة خویش را استوارتر سازند، خدایان را سنگدل، ستمگر،

و انتقامجو شناساندند. آنان تشریفات، شعایر، و آیینهای رمزیی پدید آوردند که پرداختن به آنها آن مالیخولیای ملال آوری را پرورش می داد که برای چیرگی تعصب در عقاید دینی بسیار مساعد بود. سپس، خون انسان در نهرهای بزرگ بر مذبح روان گشت و مردمی که موهومپرستی دل آنان را از هراس آکنده بود پنداشتند که هیچ بهایی برای ارضای خدایان گزاف نیست. مادران، بی آنکه قطره اشکی از دیده بارند، جگرگوشه های خود را به شعله های آتش سپردند، و کارد قربانی سرهزاران انسان را ازتن جدا کرد. ...
آنان، که از چنین قدرت و حرمتی برخوردار شده بودند، بسختی می توانستند قیود اجتماعی را گردن نهند، کاهنان، سرمست از بادة قدرت، بساکه با شاهان ستیزه گری آغاز کردند. ... تعصب و موهومپرستی مانند دشنه ای برسر شاهان قرار گرفت. هرگاه که شاهان می خواستند مردمی را که منافع آنان را بخطا علایق خدایان می دانستند ... کیفر دهند، یا به جای خود نشانند، اورنگ آنان به لرزه در می آمد ... زیرا که تجدید قدرت کاهنان را مردم دشمنی با دین می شمردند.
پیکار با دین به ستایش اندیشه ها و شیوه های علمی و فلسفی جدید مبدل شد. آرزوی «فیلسوفان» آن بود که، دست کم، طبقات روشنفکر وتحصیلکرده علم را به جای دین، و فیلسوفان رابه جای کشیشان قرار دهند. از این روی، مقاله های علمی دایرة المعارف را مفصلتر از مقاله های دیگر نوشته اند. برای نمونه، از مقالة «کالبدشناسی» می توان نام برد که پنجاه وشش ستون کتاب را اشغال کرده است. در زیر عنوان «زمینشناسی» مقاله های مفصلی دربارة مواد معدنی، فلزات، چینه های زمین، فسیلها، توده های یخ ، معادن، زمین لرزه، آتشفشان، و سنگهای قیمتی درج شده است. «اصحاب دایرة المعارف» می اندیشیدند که فلسفة جدید تنها بر علم استوار خواهد بود، «دستگاهی» پدید نخواهد آورد، از مابعدالطبیعه دوری خواهد جست، و به آغاز وانجام جهان نخواهد اندیشید. از همین روی، در مقالة «آموزشگاه»، فیلسوفان مدرسی، که جنبة پژوهشی دانش را از یاد برده، و خویشتن را در اوهام الاهیات، تار عنکبوت منطق، و ابرهای مابعدالطبیعه سردرگم ساخته بودند، را بسختی به باد حمله گرفته اند.
دیدرو دربارة تاریخ فلسفه مقاله های شایان توجهی نوشته است، که گرچه از تاریخ انتقادی فلسفه( 1742-1744)، اثر یوهان یا کوب بروکر، بسیار الهام گرفته، ولی پژوهشهای نومایه و بدیعی در سیر اندیشة فرانسوی کرده است. هنگام بحث از فیلسوفان الئایی و اپیکوری، ماده گرایی را بتفصیل شرح داده، و، در جاهای دیگر، برونو و هابز را ستوده است. در دیدرو فلسفه دین شده بود. «خرد در نزد فیلسوف دارای همان مقامی است که فیض و رحمت [ ایزدی] در نزد مسیحی داراست.» وی فریاد برآورد: «بیایید فلسفه را هرچه زودتر مردمپسند و از آن مردم سازیم؛» و در مقالة «دایرة المعارف» چون یک پیامبر، نوشت: «اکنون که فلسفه با گامهای بلند پیش می تازد، مسائل مورد علاقة خود را به حیطة فرمانروایی خویش می کشد، صدایش بلندتر از صداهای دیگر است، و به شکستن یوغ قدرت و سنت آغاز کرده است،

بیایید از قانون خرد پیروی کنیم. «این ایمان شکوهمند تازه ای است، همراه با اعتمادی بالنده، و دیگر چندان بدان برنخواهیم خورد. شاید، با توجه به آمادگی امپراتریس روسیه به حمایت از او، مانند افلاطون می گوید: «[هرگاه] فرمانروایی [کاترین دوم] را با چنین فیلسوفی ] دیدرو[ جمع کنید، فرمانروایی کامل خواهید داشت.»
هرگاه چنین فیلسوفی بتواند، به عنوان کشیش اقرارنیوش و راهنما، شاه را اندرز دهد، بدو اندرز خواهد داد که آزادی را توسعه بخشد و، بیش از همه، آزادی گفتار و نشریات را محترم شمارد. دربارة حق الاهی شاهان، می گوید:«طبیعت این حق را به کسی نداده است که بردیگر مردم فرمان راند.» و دربارة انقلاب چنین می اندیشد:
قدرتی که به زور به دست آید غصب است، و تا هنگامی پایدار می ماند که زور فرمانده بر زور فرمانگزاران بچربد. ... هرگاه اینان ] زیردستان[ نیرومندتر شوند و زنجیرهای انقیاد را از گردن خویش بگسلند، قدرت خویش را با همان حق و داد فرمانروای پیشین براو تحمیل خواهند کرد. همان قانون که سلطه و چیرگی می آورد آن را به نابودی می کشد. این قانون زور است. ... از این روی، حاکمیت راستین و مشروع حدودی دارد ... و شاه قدرتی را که بر رعایایش اعمال می کند از خود آنان گرفته است. این قدرت را قوانین طبیعت و کشور محدود کرده است. ... این کشور نیست که از آن شاه است، بلکه، به عکس، این شاه است که به کشور تعلق دارد.
دایرة المعارف نه متضمن اندیشه های سوسیالیستی است، و نه مروج دموکراسی؛ حکومت شاهی را بهترین نوع حکومت می شمارد، و اندیشة برابری مردم را، که روسو با چنان حرارتی در 1755 تبلیغ کرده بود، رد می کند.ژوکور، در مقالة «برابری طبیعی»، مردم را در برابر قانون برابر شناخته است، ولی می افزاید: «به ضرورت اختلاف شرایط، درجات، احترامات، تمایزات، صفات، و وابستگیهایی که در هر حکومتی باید رعایت شود نیک آگاهم.» دیدرو در این زمان مالکیت خصوصی را بنیان لازم تمدن می شمرد. اما مقالة «انسان» دارای رنگمایة کمونیستی است: «درآمد خالص جامعه، هرگاه به تساوی تقسیم شود، شاید بهتر از درآمد هنگفتی باشد که نامتساوی تقسیم می شود و مردم را به طبقات مختلف می پراکند.» در همان مقاله، دربارة نوانخانه چنین گفته شده است: «جلوگیری از بینوایی بهتر از ساختن پناهگاههای بیشتر برای بینوایان است.»
یک شاه فیلسوف مسلک پیوسته به کارهای خاوندان بزرگ رسیدگی خواهد کرد و عناوین و امتیازات خاوندانی را که کاری برای کشور و دهقانان انجام نمی دهند از آنان خواهد گرفت. چنین شاهی برای مرمت راههای کشور، به جای «بیگاری کشیدن» از دهقانان، راههای انسانیتری خواهد یافت، و برده فروشی را برخواهد انداخت. تا آنجا که دست او می رسد، به جنگها و خونریزیهایی که ریشة آنها آزمندی و همچشمی خانوادگی است پایان خواهد داد. فساد را از دادگاهها خواهد زدود، به خرید و فروش مشاغل و مقامات پایان

خواهد داد، و قانون کیفری رامعتدلتر و انسانیتر خواهد ساخت؛ به شکنجة متهمان در دادگاهها بی درنگ خاتمه خواهد داد و، به جای آنکه به پایداری موهومات یاری کند، تلاشهای خویش را مصروف تحقق بخشیدن روزگار زرینی خواهد ساخت که در آن سیاست، به همدستی دانش، با جهل، بیماری، و بینوایی به پیکار برخواهد ساخت.
اندیشه های اقتصادی دایرة المعارف کم وبیش همان اندیشه های اقتصادی طبقة متوسط هستند، که بیشتر «فیلسوفان» از آن برخاسته بودند. و چه بسیار که کتاب اندیشه های اقتصادی فیزیوکراتها را، که کنه و میرابو مهین در نیمه های قرن هجدهم در فرانسه پراکنده بودند، منعکس ساخته است. نویسندگان مقالات اقتصادی دایرة المعارف سرمایه گذاری آزاد- و در نتیجه، بازرگانی آزاد و رقابت آزاد- را برای انسان آزاد ضروری و حیاتی شمرده، و اصناف و اتحادیه ها را، که مانع رقابت آزادند، محکوم ساخته اند. این اندیشه ها در زمان وزارت تورگو (1774) جامة عمل پوشیدند.
دایرة المعارف از تکنولوژی صنعتی، که سیمای اقتصادی انگلستان و فرانسه را دگرگون می ساخت، با شور و علاقة بسیار بحث کرده است. دیدرو می گفت که فنون مکانیکی را، که کاربرد علمند، باید گرامی داشت؛ و نباید از یاد برد که کاربرد علم، چون نظریه های علمی، ارزنده و گرانبها هستند. «ارزیابی ما چه بیهوده است! مردم را اندرز می دهیم که به کارهای سودمند پردازند، اما مردان سودمند را ناچیز می شماریم.» دیدرو می خواست دایرة المعارف را گنجینة تکنولوژی سازد، تا هرگاه سانحه ای فنون مکانیکی را نابود ساخت، آیندگان بتوانند با استفاده از جلدهای بازماندة کتاب آن فنون را احیا کنند. خود او دربارة فولاد، کشاورزی، سوزن، مفرغ، ماشین مته، پیراهن، جوراب، کفش، و نان مقاله های مفصل و مبسوطی نوشته است. او هوش و نبوغ مخترعان و استادی ابزارمندان را می ستود. برای آشنایی با کالاها و شیوه های تولیدی نو، به کشتزارها، کارگاهها، و کارخانه ها سرمی زد، یا نمایندگان خود را به چنین جاهایی می فرستاد. بر کار کلیشه سازانی که با آراستن یازده جلد دایرة المعارف، با نزدیک به هزار کلیشه، این کتاب را از شگفت انگیزترین آثار مدون روزگار خود ساخته اند شخصاً نظارت می کرد. دولت فرانسه به خود می بالید که برای این یازده جلد «پروانة شاهی نشر» صادر کرده است. از این میان، پنجاه وپنج کلیشه دربارة بافندگی، یازده کلیشه دربارة ضرب سکه، ده کلیشه دربارة فنون نظامی، پنج کلیشه دربارة باروتسازی، و سه کلیشه دربارة میخسازی هستند. سه کلیشة اخیر منبع گفتار معروف ادم سمیث دربارة تقسیم کار تولید میخ به «هجده عملکرد متمایز» بوده اند. دیدرو نوشته است که برای به دست آوردن این معلومات
به نزد کارآمدترین صنعتگران پاریس و کشور رفتیم. در پرسش از آنان ... در یادداشت کردن گفته های آنان ... و در آموختن اصطلاحاتی که آنان در دادوستدهای خود به کار می برند با دشواریهایی روبرو شدیم؛ ... و پس از گفتگوی بسیار با گروهی از کارگران، دریافتیم که دیگران حرفة خویش را مبهم، ناکامل، و گاهی نادرست برای ما شرح داده اند. ...

برای ترسیم شکل ماشینها و ابزارها، کلیشه سازانی به کارگاهها فرستادیم و از آنان خواستیم که، هنگام ترسیم، چیزی را از یاد نبرند.
در 1773، که سلطان عثمانی از بارون دو توت خواست که برای دژهای داردانل توپ بسازد، بارون مقالة «توپ» دایرة المعارف را یکی از راهنماهای ثابت خود ساخت.
پس از آنکه چاپ دایر ة المعارف پایان یافت، دیدرو دچار اندوهی شد که روحیة وی را درهم شکست. چون یکی از مقاله های خود را می خواند، دریافت که قسمتهای زیادی از نمونه های چاپی، که وی تصحیح کرده و برای چاپ فرستاده بود، حذف شده اند. وی در جلدهای نهم تا هفدهم نیز به همین نقیصه برخورد. بخشهای حذف شده غالباً مباحثی را دربر می گرفتند که ممکن بود روحانیان و پارلمان را خشمگین سازند. هنگام حذف آنها، به توالی منطقی مقاله ها توجه نشده بود. لوبرتون این گناه را به گردن گرفت و گفت که برای رفع مزاحمت از دایر ة المعارف، و نجات سرمایة خود، به «جراحی» مبادرت جسته است. گریم اثر این پیشامد را در دیدرو چنین شرح داده است:
پی بردن به این مسئله چنان دیدرو را برآشفت که هرگز از یاد نخواهم برد. برسر لوبرتون فریاد کشید:«سالها با فرومایگی مرا فریب داده ای. تو رنجهای بیست نیکمردی را، که تنها به انگیزة عشق به راستی و حقیقت وقت و استعداد و اوقات بیداری خویش را به این امید ساده سپرده اند که اندیشه های آنان در دسترس مردم نهاده شوند، و در قبال همة اینها پاداش مادی ناچیزی یافته اند، بر باد داده ای. ... از این پس، تو را به عنوان مردی یاد می کنند که مرتکب گناه خیانت شده، و دست به جسارت شرورانه ای زده است که هرگز واقعه ای که بتواند با آن برابری کند در جهان رخ نخواهد داد.
او لوبرتون را هرگز نبخشید.
هرگاه به این کار بزرگ می نگریم، با توجه به تاریخ تدوین اثر و مطالبی که در آن آمده اند، آن را بزرگترین دستاورد عصر روشنگری فرانسه می یابیم. و چون سهم دیدرو در پدید آمدن این اثر عظیم و اصلی است، از این روی، بلندی قامت وی در آینة فکری و عقلی فرانسة قرن هجدهم تنها کوتاهتر از قامت ولتر و روسو می نماید. سردبیری چنین اثری، مسئولیتی بسیار سنگین بردوش دیدرو نهاده بود. او، گذشته از تنظیم ارجاعات کتاب، مقاله ها و نمونه های چاپی آن را تصحیح کرده است. گذشته از اینها، او، برای یافتن مشترک، شهر پاریس را زیر پا نهاده بود. هنگامی که برای موضوعی نمی توانستند نویسنده ای بیابند، یا وقتی که مقاله های رسیده برای درج در کتاب مناسب نبودند، وی خود دست به قلم می برد- به طوری که صدها مقاله به این مناسبت نوشته است. در جایی که دیگران در نوشتن مقاله ای در می ماندند، وی آخرین بارقة امید بود. از این روی است که می بینیم در مقاله های خویش از فلسفه گرفته تا

کرباس، مسیحیت، ماربوآ، زیبایی، ورقبازی، مشروبسازی، و نان مقدس مسیحیان بحث کرده است. مقالة «سختگیری دینی» وی قبل از مقالة مشابه ولتر نوشته شده است، و ولتر شاید پاره ای از اندیشه های خود را از آن گرفته باشد. پاره ای از نوشته های او دارای اشتباه، و برخی، چون مقاله ای که از یسوعیان سخن می گوید، آکنده از کینه و دشمنی هستند. اما نباید فراموش کرد که او شتاب داشت تا کارش را هرچه زودتر به انجام رساند، که با او در نبرد بودند و تعقیب و آزارش می کردند، که ناچار بود از هر سلاحی که به دستش می رسید استفاده کند.
اکنون که گرد و غبار نبرد فرو نشسته است، نقصهای دایرة المعارف را می توان بازشناخت. کتاب شامل هزاران اشتباه، مکررات بیجا، افتادگیهای فاحش، و همانگونه که محققان یسوعی دریافته بودند دارای رونویسیهای قابل توجه است؛ پاره ای از مقاله های کتاب چهل تکه ای از مطالب اقتباس شده اند.» برتیه در سه شمارة ژورنال دو تروو، با نقل نمونه هایی از دایرة المعارف و قیاس آنها با نوشته های دیگران، از روی بیش از صد مورد رونویسی از نوشته های دیگران در جلد اول کتاب پرده برداشته بود. بسیاری از این رونویسیها، نظیر رونویسیهایی که در تعاریف شده اند، کوتاه و بی اهمیتند، ولی پاره ای از آنها سه یا چهار ستون کتاب را اشغال کرده اند و نویسندگان آنها را واژه اقتباس کرده اند.
اشتباهات فکری بسیار شگرفی نیز از نویسندگان دایرة المعارف سرزده اند. نویسندگان نظر بسیار ساده ای دربارة طبیعت آدمی داشتند؛ ارزیابی آنان از درستی خرد ساده اندیشانه و خوشباورانه، و فهمشان از ضعف آن بسیار مبهم بود؛ و به ثمراتی که دانش برای جهانیان به بار خواهد آورد بسیار خوشبین بودند. «فیلسوفان» عموماً، و دیدرو خصوصاً، فاقد شعور تاریخی بودند، و به خویشتن رنج تحقیق نمی دادند تا دریابند معتقداتی که با آنها به پیکار برخاسته اند چگونه پدید آمده اند و، گذشته از ساخته های کاهنان و کشیشان، کدام احتیاجات بشری به این معتقدات هستی و دوام بخشیده است. آنان ناتوانتر از آ ن بودند که خدمات دین را به نظم اجتماع، سیرت انسان، موسیقی، وهنر، و تلاشهای پرثمر دین را در راه تخفیف آلام و مصایب انسان دریابند و ارج نهند. دشمنی آنان با دین بیش از آن بود که بتوانند هنگام نوشتن دایرة المعارف- که مستلزم بیطرفی است- از کینه و غرض دوری جویند. گرچه برخی از یسوعیان، چون برتیه، با انصاف و ملایمت از دایرة المعارف خرده می گرفتند، ولی بیشتر منتقدان آن، چون خود «فیلسوفان»، مردمی عاری از بیطرفی بودند.
دیدرو، با هوشمندی، دشواریهای واقعی کار را حس می کرد. وی در 1755 نوشت: «نخستین چاپ هر دایرة المعارفی نمی تواند از عیب ونقص مبرا باشد؛» و امیدوار بود که نقصها و اشتباهات آن در آینده ای نزدیک اصلاح شوند. با اینهمه، این دستاورد عظیم در مراکز فکری بر اروپا راه پیدا کرد. دورة بیست وهشت جلدی دایرة المعارف سه بار در سویس، دوبار در ایتالیا، یک بار در آلمان، و یک بار در روسیه به چاپ رسید. دوره های دیگر

دایرة المعارف نیز، که دزدانه در خارج به چاپ رسیده بودند، در فرانسه فروخته شدند تا نفوذ اندیشه های ممنوعه را بیش از پیش در میان مردم منتشر سازند. دایرة المعارف، در عرض بیست وپنج سال، چهل وسه بار به چاپ رسید- که برای مجموعه ای با چنین قیمت گزافی بیسابقه بود. خانواد ه ها مقاله های آن را شامگاهان مطالعه می کردند، و دانشپژوهان برای خواندن آن به گرد هم می آمدند. تامس جفرسن جیمزمدیسن را مأمور خرید آن ساخت. اکنون بشارت خرد در برابر اساطیر، دانش و معرفت در برابر جزم اندیشی، پیشرفت از راه آموزش در برابر انتظار صبورانة مرگ، مانند ابر آبستن در سراسر اروپا می گشت، سنتها را در هم می شکست، اذهان را به تفکر وامی داشت، و مردم را برای قیام و سرکشی آماده می ساخت. دایرة المعارف انقلابی قبل از انقلاب فرانسه بود.